به نام خدا
گوژپشت نتردام
کتاب هیجان انگیز گوژپشت نتردام (نتردام پاریس) رمانی است نوشتهٔ ویکتور هوگو، نویسندهٔ نامدار فرانسوی، که در سال 1831 میلادی انتشار یافت. باید بدانید این کتاب یکی از آثار ادبی برجستهٔ جهان می باشد که در سبک رمانتیک نگاشته شده است .
زمینهٔ پیدایش یک اثر فوق العاده گوژپشت نتردام
هوگو نگارش این رمان را در 1829 آغاز کرد و هدفش این بود که ارزش معماری گوتیک را به معاصرانش یادآوری کند.، در این زمان شیوههای نوین معماری جایگزین شیوهٔ معماری گوتیک میشدند.
در سال 2010، پژوهشگران دریافتند که هنری سیبسن، تندیسساز بریتانیایی، در نوشتههای خود به همکاریِ گوژپشت اشاره میکند. او در سدهٔ 19 میلادی درنتردام ( نوتردام) کار میکرد.
لینک اختصاصی چینود
سیبسن در نوشتهای که امروزه در بایگانی موزه هنری تیت مدرن لندن نگهداری میشود، نوشته : با استاد تراجان ملاقات کردم. موقرترین و دوستداشتنیترین مردی که تا به حال زندگی کرده.
او سنگتراش دولت و همینطور یک گوژپشت بود. تاکنون معلوم نشده که آیا ویکتور هوگو برای خلق کازیمودو از تراجان الهام گرفته یا کلاً چیزی در مورد او شنیده بوده است.
نویسنده محبوب
هوگو نویسنده و سیاستمدار فرانسوی پیرو رمانتیسم بود. او طی دوران کاری ادبیاش که بیش از شش دهه به طول انجامید، در ژانرها و اشکال مختلف نوشت ، آثار او به بسیاری از اندیشههای سیاسی و هنری رایج، در زمان خویش اشاره کرده و بازگویندهٔ تاریخ معاصر فرانسه است.
از برجستهترین آثار او بینوایان، گوژپشت نوتردام، کارگران دریا و… هوگو در 22 مه 1885 در 83 سالگی درگذشت. برای او یک تشییع جنازهٔ دولتی در پانتئونِ پاریس برگزار شد که بیش از 2 میلیون نفر در آن شرکت کردند و بزرگترین مراسم تشییع در تاریخ فرانسه محسوب میشود .
چکیده رمان زیبا و خواندنی
(پاریس سده 15 میلادی) دختر کولی جوان وخوشگل بنام اسمرالدا به همراه بز باهوش خود (جالی) میرقصید و برنامه اجرا میکرد. کلود فرولو، رئیس شماسهای کلیسای نوتردام پاریس و راهبی که نفس شکنجهاش میدهد در نهان عاشق اسمرالدا میشود.
او تلاش میکند با کمک کازیمودو، ناقوسزن گوژپشت و بدشکل نوتردام، اسمرالدا را برباید. ولی با دخالت کاپیتان فوبوس دوشاتوپر ناکام میماند و کازیمودو دستگیر میشود.
کازیمودو را در میدان اعدام با شلاق مجازات میکنند و تنها اسمرالدا که قلبی مهربان دارد به او کمک میکند و جرعهای آب به او میدهد : دخترک بدون اینکه سخنی بر زبان راند به محکوم نزدیک شد، گوژپشت میخواست به هر قیمتی شده خود را از وی کنار کشد ولی دختر قمقمهای را که بر کمربند آویخته بود باز کرد و به آرامی آن را با لب سوزان مرد بینوا آشنا ساخت.
در چشم شرربار و خشک گوژپشت اشکی حلقه زد شاید این نخستین قطره اشکی بود که در سراسر زندگی ازچشم فرو ریخت و شاید همانجا عشق دختر کولی در دلش جوانه زد و…
کمک به نجات دهنده
در ادامه رمان می فهمید که اسمرالدا به شدت عاشق فوبوس بود. ولی فوبوس که جوانی سبکسر و هوسباز است تنها در پی لحظاتی کوتاه با اوست و تقریباً توانسته اسمرالدای پاکدامن را مغلوب سازد که توسط کلود فرولو مورد اصابت خنجر قرار میگیرد. او این کار را به گردن اسمرالدا میاندازد.
اسمرالدا به جرم قتل به اعدام محکوم میشود. کلود فرولو در زندان به اسمرالدا ابراز عشق میکند. ولی اسمرالدا او را از خود میراند و همچنان به یاد فوبوس رنجها را تحمل میکند. در روز اعدام، اسمرالدا را برای توبه به در نوتردام میبرند. او در آنجا اتفاقی چشمش به فوبوس که از ضربت چاقو جان بدر برده بود میافتد.
ولی فوبوس از او روی برمیگرداند.در این لحظه کازیمودو، گوژپشت یکچشم و کر، اما بسیار نیرومند شجاعانه دخترک را از دست نگهبانان نجات میدهد و او را با خود به برجهای نوتردام میبرد و دخترک در آنجا پناهنده میشود و بست مینشیند .
شخصیت های اصلی رمان
کازیمودو: مردی با ظاهر دهشتناک است که در واقع کودکی است که کولیان پس از دزدیدن اسمرالدا از مادرش، به جای او گذاردهاند. او توسط کلود فرولو بزرگ شده است پس او و نوتردام تنها چیزهای مورد علاقه زندگی او بودند
تا قبل از دختر کولی ، این گوژپشت بدشکل که در چشم همه یک هیولاست، توسط دختری که یک قدم با فرشتهها فاصله دارد. به جهان انسانها دعوت میشود. کازیمودو تمام زندگیاش را در خدمت کلیسا بوده و کلود فرولو، حکم خاستگاهی را دارد که سرنوشت شوم کازیمودو از آن نشات گرفته؛ سرنوشتی که به دستهای دختری تغییر میکند .
اسمرالدا: این کولی زیبا، در واقع یک کولیزاده نیست. بلکه دختر یک روسپی زیباست که پس از آنکه کولیها دخترش یعنی اسمرالدا را از او دزدیدند از سر ناامیدی سالها گوشهنشین شده و خواهان دیدن دوباره دخترش شده است. پاکی و بیگناهی اسمرالدا نقطهی اصلی در گوژپشت نتردام، اسمارلدا نماد پاکی و انسانیت است .
کلود فرولو: سومین شخص مهم داستان مهم داستان، کسیست که نقش مهمی در تعریف و تفکیک خوب بد، در بطن داستان دارد. فرولو سالهای زیادی را وقف علم و تذهیب نفس کرده و درپی کشف رازهای علم کیمیاگریست.
دقت هوگو در تفاوت کیمیا و جادو مثالزدنیست، مرز بین این دو نامشخص است. فرولو خودش مشغول کیمیاگریست اما در ابتدا میخواهد اسمارلدا را به اتهام جادوگری به دار بکشد
ولی بعد از دستگیری اسمرالدا او تازه به شدت عشق خود پی میبرد .
فوبوس دوشاتوپر: مردی که یکی از شخصیت های گوژپشت نتردام را تشکیل داده است ، این سروان خوش چهره و خوش صحبت که دل خیلی از زنان شهر را برده ولیکن جوانی سبک سر و هوس باز است که دختر زیبا و ساده کولی نیز به دام او افتاده و باعث پیچ و تاب رمان نی زمی شود چون …
برای جستجوی کتاب گوژپشت نتردام در گوگل کلیک کنید
مطالب مرتبط