معرفی کتاب بینایی یا شفافیت
یکی دیگر از کتاب هایی که از نویسنده مشهور ژوزه ساراماگو مورد پسند مخاطب قرار گرفته است کتاب شفافیت که در ایران با نام بینایی شناخته می شود، این رمان در سال ۲۰۰۴ به زبان پرتغالی وهمچنین در سال ۲۰۰۶ به زبان انگلیسی منتشر شد.
باید گفت نویسنده در این رمان، نویسنده به صورت بیطرفانه و جسورانه با مفهوم شفافیت در جامعه برخورد میکند و نشان میدهد که چگونه شفافیت و اطلاع رسانی در جامعه میتواند برای مردم و جامعه به دو نوع مزیت و معایب تبدیل شود.
نگاه عمیق نویسنده :
ساراماگو در این رمان، به بررسی عواقب و پیامدهای نابرابری، رهایی، قدرت و رسانههای جمعی میپردازد. او در این کتاب، با توجه به برخی موضوعات اجتماعی مثل جرم و جنایت، قدرت، امنیت و احتمالی که آنها در زندگی دارند، به دلیل بیشتر کردن شفافیت در جامعه تأکید میکند.
لینک اختصاصی چینود
بینایی تقریبا همان سبک و سیاق کوری را دنبال می کند. در این رمان نیز کسی اسم ندارد. در رمان کوری بدین جهت کسی اسم نداشت که اسم اهمیت نداشت چراکه در آن جهان افراد بر مبنای چیز دیگری شناخته می شدند. در دنیای بینایی نیز اسم از این جهت اهمیت ندارد که همه تبدیل به یک نفس واحده شده اند و هیچکس دیگر خود نیست بلکه جزئی از یک کلِ بزرگ تر است.
رمان با ماجرای انتخابات در یک روز بارانی شروع می شود. باران به شدت می بارد و در ساعات اولیه ی روز کسی برای رای دادن مراجعه نمی کند.
کشمکش یک روز بارانی :
مسئولین دولتی خوشحال از اینکه توانسته اند مشروعیت حکومت را حفظ کنند به شمارش آرا می پردازند اما در عین ناباوری می بینند که اکثریت قاطع آرا نه به حزب راست، نه به حزب میانه رو و نه به حزب چپ تعلق دارد بلکه بیش از هفتاد و پنج درصد آرا سفید هستند.
رای گیری دوباره انجام شد و اینبار درصد آرای سفید بیشتر نیز شد. هشتاد و سه درصد آرا سفید بودند و این اتفاق یک تنش جدی در میان اعضای هیئت دولت بوجود آورد، در این بین واکنش مردم بسیار جالب توجه است.
مردم به هیچ سوالی پاسخ نمی دهند. هنگامی که از آنها پرسیده می شود آیا رای سفید داده اند؟ جواب می دهند که خیر چنین نکرده اند و اگر هم چنین کرده باشند از حق قانونی خود استفاده کرده اند.
هیچکس نمی خواهد حرفی بزند حتی افرادی که تحت بازجویی بودند نیز چیزی بروز ندادند و دستگاه دروغ سنج نیز نتوانست کاری از پیش ببرد انگار یک قانون نانوشته در میان مردم بود که نباید در مورد چنین چیزی حرف بزنند
(تنها جایی که درگیر معضل رای سفید بود پایتخت بود و سایر نقاط کشور روال عادی داشتند).
بخشی از داستان :
جایی از داستان جای تمرکز بر روی جامعه، بر روی ماموریت یک فرمانده می گذرد. در این بخش ساراماگو سعی می کند با شوخی هایی خواننده را بخنداند که در بعضی موارد واقعا هم شوخی های جالبی هستند اما ما برای چنین شوخی هایی این رمان را نمی خوانیم.
اگرچه چنین شوخی هایی را در رمان کوری نیز شاهد بودیم ولی در بینایی این شوخی ها به شدت افزایش یافته بود.
شاید نویسنده دقیقا مانند انقلابیی است که انقلاب کرده اما نمی داند می خواهد پس از آن چکار کند. پس یا یک گوشه می نشیند و وانمود می کند اتفاقی نیفتاده و یا سعی می کند نظم پیشین را بازگرداند. به نظر می رسد ساراماگو تصمیم گرفت راه دوم را در پیش بگیرد.
برشی از کتاب :
رمان به خوبی توانایی دموکراسی در بازی سیاست را نمایش می دهد:
نخست وزیر پنجره را باز کرد، در آن دور دست ها خانه هایی را مشاهده کرد که پشت بام هایشان حالت تورفتگی داشتند. احساس دلتنگی برای پایتخت به او دست داد و به روزهای شادی که آرا باب میلشان بود، حسرت خورد.
یاد زمان هایی افتاد که با رخ دادن حوادث سیاسی نوعی سرگرمی برایشان حاصل می شد، که در حقیقت این حوادث از قبل تحت کنترل بودند و پیش بینی هم شده بودند. نه تنها هر موقع ضروری بود دروغ می گفتند بلکه در زمان هایی که احتیاج بود دقیقا روی مرز دروغگویی حرکت می کردند و…
برای جستجوی کتاب بینایی یا شفافیت Ensaio sobre a Lucidez در گوگل کلیک کنید
مطالب مرتبط