به نام خدا
جهان پهلوان تختی :
غلامرضا تختی در تاریخ 5 شهریور 1309 در شهر تهران متولد شد (و در تاریخ 17 دی 1346 از دنیا رفت.) وی مشهور به لقب جهان پهلوان است که بخاطر سالها ورزش قهرمانی در رشته کشتی و کسب افتخارات فراوان برای وی انتخاب شد. او عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران و یکی از فعالان سیاسی زمان پهلوی نیز بود.برای بیشتر آشنا شدن با این قهرمان در ادامه مطلب همراه جی پلی باشید .
تولد یک پهلوان در جنوب تهران :
گفته می شود رجب خان (پدر تختی) غیر از وی دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همهٔ آنها از غلامرضا بزرگتر بودند. حاج قلی، پدر بزرگ غلامرضا، فروشندهٔ خواربار و بنشن بود. از قول رجب خان، تعریف میکنند که حاج قلی در دکانش بر روی تخت بلندی مینشست و به همین سبب در میان اهالی خانیآباد به حاج قلی تختی شهرت یافته بود. همین نام بعدها به خانوادههای رجب خان منتقل شد و به نام خانوادگی آنها تبدیل شد.
رجبخان با پولی که از ماترک پدرش به دست آورده بود، در محل سابق انبار راهآهن زمینی خریده و یک یخچال طبیعی احداث کرده بود واز همین راه مخارج زندگی خانوادهٔ پرجمعیت خود را تأمین میکرد. نخستین واقعهای که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربهای بزرگ و فراموش نشدنی بر روح او وارد کرد، آن بود که مرحوم پدرش برای تأمین معاش خانواده ناچارشد خانهٔ مسکونی خود را گرو بگذارد. شادروان تختی به لحاظ مشکلات خانوادگی فقط 9 سال در دبستان و دبیرستان منوچهری خانیآباد درس خواند و در سال 1329 به سبب علاقه به کشتی و ورزش باستانی به باشگاه پولاد رفت.
دوران طلایی یک پهلوان بی رقیب :
می توان گفت تختی در دوران زندگی ورزشیاش رکورددار شرکت در المپیکها و کسب بیشترین مدال از این رشته. او درچهار دوره المپیک حضور داشت و حاصل آن یک طلا، دو نقره و یک عنوان چهارم بود که در کشتی ایران این امر اتفاق نادری است. جهان پهلوان علاوه بر قهرمانی، به لحاظ منش و رفتار انسانی و اخلاقی پسندیده و جوانمردی و نوع دوستی شهره خاص و عام بودهاست. او زندگی خود را وقف مردم کرده بود.
شادروان تختی در ورزش باستانی و کشتی پهلوانی نیز دارای تبحر و مهارت بود، چنان که سه بار پهلوان ایران شد و هر بار کشتیگیران نامداری را مغلوب کرد. همچنین تندیسی از وی ساخته شده و در میدان تجریش در شهر تهران نصب شدهاست. به افتخار او هر ساله به بهترین کشتیگیران ایران (جایزه غلامرضا تختی) اهدا میشود .
دوران ورزشی خوش نام :
باید بدانید که تختی ورزش را با کشتی باستانی آغاز کرد. او در سال 1329 در 20سالگی به عضویت باشگاه پولاد درآمد و به صورت حرفهای زیر نظر حبیبالله بلور کشتی آزاد را برای شرکت در مسابقات قهرمانی آغاز کرد. در همان سال نخستین قهرمانی کشور خود را کسب کرد.
تختی در رقابتهای قهرمانی کشور طی سالهای 1329 تا 1338 هشت بار قهرمان کشور شد. او در سال 1951 در مسابقات قهرمانی جهان هلسینکی در دستهٔ 79 کیلو به مدال نقره رسید، وی و سه هم تیمیش، محمود ملاقاسمی (نقرهٔ 52کیلو)، محمدمهدی یعقوبی (برنز 57کیلو) و عبدالله مجتبوی (برنز 73 کیلو)، برندگان اولین مدالهای بینالمللی تاریخ کشتی ایران بودند. همچنین او سال بعد در المپیک هلسینکی مدال نقرهٔ خود را در 22 سالگی تکرار کرد.
چهار سال بعد در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن در یکوزن بالاتر 87 کیلوگرم، بهتر ظاهر شد و به همراه امامعلی حبیبی نخستین مدالهای طلای تاریخ ورزش ایران در المپیک را کسب کردند. تختی در مسابقات قهرمانی جهان 1959 تهران، 1961 یوکوهاما و 1962 تولید و به ترتیب به دو مدال طلا و یک مدال نقره رسید. در المپیک 1960 رم هم با 5پیروزی با ضربهٔ فنی و یک شکست با امتیاز از عصمت آتلی ترک مدال نقرهٔ وزن 87 کیلو را گرفت. وی که کشتی را از میان وزن آغاز کرده بود با افزایش وزن خود به دستههای بالاتر رفته و از سال 1962به دستهٔ 97 کیلوگرم پا گذاشت .
گفته می شود وایکینگ پالم سوئدی، عادل آتان تُرک، بوریس کولایف روس، پت بلر آمریکایی، دیتریش آلمانی، ویچزیستیوک روس، عصمت آتلی تُرک، الکساندر مدوید بیلورس از شوروی و احمد آئیک ترک مهمترین رقیبان تختی در چهارده سال حضور وی در عرصهٔ بینالمللی بودند.
ازدواج و رفتار های مردمی پهلوان :
او در پنجشنبه 12 آبان 1345 با شهلا توکلی اهل ساری ازدواج کرد و حاصل این ازدواج پسری به نام بابک بود شهلا توکلی در روز 27 خرداد 1393 در 68 سالگی در بیمارستان ایرانمهر، تهران درگذشت.یکی از جاهایی که تختی همیشه میرفت، گلفروشی رز نزدیک چهارراه تختجمشید (طالقانی کنونی) بود. تختی گلهای باغچهٔ خانهاش را میچید و دسته میکرد و میبرد گلفروشی رز که فروش برود. اما هربار که گذرش به آنجا میافتاد، مردم دور و برش را میگرفتند و با او گرم حرف زدن میشدند. تختی هم میخواست مهربانی آنها را جبران کند. همین بود که از دهتا دستهٔ گل، یک دسته هم به گلفروشی نمیرسید.
تختی با ماشین بنز سفیدی که داشت میرفت گلفروشی. میگویند بچه مدرسهایها میآمدند تکیه میزدند به ماشین و کنار او عکس یادگاری میگرفتند. گلفروش حرص و جوش میخورد و از تختی میخواست که خودش را از بچهها و مردم پنهان کند. تختی گوش نمیکرد و میگفت: مردم برای دیدن من آمدهاند چرا باید خودم را پنهان کنم . همچنین برای بازی در فیلم به او پیشنهاد هایی می شد ،فردین که از دوستان تختی بود، او را برمیانگیزد که بازیگر سینما بشود.
فردین به او میگوید: بلور بازی کرد، تو هم بیا و بازی کن. حتی پیشنهاد میدهند در فیلمهای تبلیغاتی بازی کند. به تختی پیشنهاد تبلیغ عسل میدهند، اما او در جواب میگوید: من با خوردن عسل پهلوان نشدم، خاک و خُل خوردم و خوراکم نان و پنیر بود و با سختیها ساختم و تمرین کردم تا به جایی رسیدم.
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی :
دلخوری تختی از خاندان پهلوی، تا اندازهای به روزگار نوجوانی او بازمیگشت. پدر تختی یخچال طبیعی داشت و از این راه گذران میکرد. اما یخچال در طرح خیابانکشیهای رضاشاه میافتد و پدر تختی ناچار میشود یخچال را به بهای اندکی به دولت بفروشد. این پیشامد خانوادهٔ آنها را ورشکست و آواره میکند، تا بدانجا که ناگزیر میشوند دو شب را در کوچه بخوابند. او هرگز نتوانست خاطرهٔ گزندهاش را فراموش کند. بهویژه که زمانی نمیگذرد که پدرش آزرده از آنچه پیش آمده بود، بیمار میشود و می میرد .
جهان پهلوان تختی
غلامرضا از سال 1330 وارد فعالیتهای سیاسی شد، او ابتدا در حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری خلیل ملکی و مظفر بقائی عضو بود و پس از آن شعاب ملکی و خُنجی از بقائی به حزب نیروی سوم پیوست در جریان اختلاف میان محمدعلی خنجی و خلیل ملکی او پس از شنیدن نظرات طرفین به اتفاق اعضای سازمان ورزشکاران به خنجی و حجازی پیوستو پس از تأسیس حزب سوسیالیست به عنوان قائم مقام دبیرکل حزب (دکتر خنجی) انتخاب شد. ضمناً در سازمان ورزش حزب به همراه حسن خرمشاهی (مسئول سازمان ورزش حزب) فعالیت میکرد.
غلامرضا تختی پس از کودتای 28 مرداد در کمیتهٔ ورزشکاران نهضت مقاومت ملی نیز علاوه بر حزب سوسیالیست فعالیت داشت و پس از تشکیل جبههٔ ملی دوم در سال 1339 به این سازمان وارد شد و از سوی کمیتهٔ ورزشکاران به کنگره و از سوی منتخبان کنگره به شورای مرکزی جبههٔ ملی ایران راه یافت.روزی هم که هواداران مصدق برای دیدن او به احمدآباد رفتند، تختی پیشاپیش آنها با عکس بزرگی از مصدق که در دست داشت، جلودار کاروان بود.
رفتوآمدهای غلامرضا تختی به جبههٔ ملی و عضویت در شورای مرکزی آن باعث گردید تا از سوی ساواک به عنوان یک ناراضی شناخته شود. از این روی، دستگاه ورزشی بنا به تصمیم سازمان امنیت و اطلاعات کشور، از تمرینهای تختی جلوگیری میکرد و به هر شکل میکوشید تا از حضور او در مجامع ورزشی بینالمللی که با استقبال کنفدراسیون دانشجویان ایرانی روبرو میشد، جلوگیری کند.هنگام درگذشت محمد مصدق در تاریخ 14 اسفند 1345، غلامرضا تختی به تهدید مأموران نظامی و امنیتی مبنی بر خودداری از سفر به احمدآباد گوش فرا نداد و به افسران میگفت دستگیرم کنید .
جهان پهلوان تختی
او فردی کاملا مردمی بود و حتی در تاریخ 10 شهریور 1341 زلزله مهیبی به قدرت 7٫2 ریشتر، به ویرانی کامل شهر بوئینزهرا و روستاهای دشت قزوین انجامید. بر اثر زمینلرزه بوئینزهرا حدود بیست هزار نفر کشته و هزاران خانواده نیز بیخانمان شدند. به پیشنهاد کیهان ورزشی و روزنامهٔ کیهان قرار شد او برای زلزلهزدگان کمک جمع کند ،تختی قبول کرد و صندوق به گردن از پارک ساعی در خیابان پهلوی تا تالار کیهان در خیابان فردوسی را پیاده پیمود. با بلندگو شخصاً از مردم میخواست تا به هموطنان زلزلهزدهشان هر چه در توان دارند، کمک کنند.
زنان گوشواره و گردنبند و انگشتر و مردان پول اهدایی خود را به صندوق آویزان از گردن تختی میانداختند. واکنشها چنان باورنکردنی بود که بلافاصله موج بزرگی از نیکوکاران به راه افتادند و دهها کامیون به وی سپرده شد .
مرگی که همه را غافلگیر کرد :
تختی در 17 دی 1346 در اتاقاش در هتل آتلانتیک تهران خودکشی کرد. او دو روز پیش از مرگاش یعنی 15 دی، وصیتنامهاش را در دفترخانه اسناد رسمی شماره 202 تحت شماره 4328 و با تعیین کاظم حسیبی به عنوان سرپرست فرزندش بابک (که تنها ۴ ماه داشت) به ثبت رسانده بود. همواره دربارهٔ دلایل مرگ او، اختلاف نظرهای زیادی وجود داشتهاست.در آن زمان خبر مرگ تختی از رادیو، روزنامه و تلویزیون اعلام شد و مردم دهان به دهان خبر درگذشت جهان پهلوان را به هم رساندند.
هنوز چند دقیقهای از پیدا شدن پیکر تختی نگذشته بود که سراسر تهران از این فاجعه آگاه شد و مردم در غم و عزاداری فرورفتند. خبر سراسر شهرها را فراگرفت و به فاصله دو ساعت هزاران نفر از مردم کوچه و بازار دسته دسته بسوی پزشکی قانونی به حرکت درآمدند. دختران و پسران مدارس و دانشجویان کلاسها را تعطیل کردند و به طرف دادگستری حرکت کردند.
دانشجویان در خیابانها شعار میدادند و حتی خواستار مجازات مسببین یا قاتلین احتمالی بودند ، همچنین کیهان ورزشی که در آن روزها تنها نشریه ورزشی ایران بود، در واکنش به مرگ تختی تیتر زد: دلِ شیر، خون شده بود .با انتشار خبر مرگ غلامرضا تختی، هفت تن در شهرهای مختلف ایران خود را کشتند که از همه فجیعتر، قصابی در کرمانشاه بود که خود را به قناره آویخت، وی قبل از مرگ یادداشت بزرگی بر شیشه مغازهاش چسبانده بود که «جهان بی جهانپهلوان ماندنی نیست.